Friday, September 10, 2010

اريش هارتمن، خلبان تکخال جنگ جهاني دوم

جنگ جهاني دوم اگر چه يک تراژدي انساني بود، اما همين جنگ خونين راه را براي وجود آمدن پيشرفت هاي بسيار در علوم هواپيمايي هموار ساخت. در دوران جنگ، هر روز مردم شاهد عبور صدها هواپيما از آسمان شهر و کشورشان بودند و حتي گاه پيش مي آمد که درگيري ها بر فراز شهر ها صورت مي گرفت. اما راستي که اين هواپيماها نبودند که با هم درگير مي شدند، بلکه در داخل اين هواپيماها خلباناني قرار گرفته بودند که همگي، اميدهاي کشورشان بودند که به جنگ با يکديگر رفته بودند.

يکي از اين خلبانان، اريش هارتمن خلبان نيروي هوايي آلمان يا لوفت وافه بود که با پيروزي هاي شگفت انگيز و زيادي که به دست آورد، به قهرمان قهرمانان هوايي در طول تاريخ هوانوردي مشهور شد. اين خلبان که در زمان جنگ هنوز 25 سال هم نداشت، کابوس خلبانان روسي بود و هواپيماهاي روسي فراواني را در دوران خدمتش سرنگون ساخت. در زير، با هم تاريخچه کوتاهي از زندگي اين خلبان را مي خوانيم:

اريش هارتمن، موفقترين خلبان تاريخ

اريش هارتمن در اکتبر 1940 و در حالي که فقط هجده سال داشت، به نيروي هوايي آلمان ملحق شد و در مارس 1941 وارد مدرسه خلباني شده و در اکتبر 1942، در زماني که شايد جنگ جهاني دوم به اواسط خود نزديک مي شد، به عنوان خلبان جنگنده شکاري در سن بيست سالگي فارغ التحصيل شد. در آن زمان، نيروي هوايي آلمان و ديگر کشورهاي درگير، نياز شديد به نيروي انساني خصوصاً خلبان هاي ماهر و حرفه اي داشتند و همين علت باعث مي شد که خلبانان بسيار جوان بلافاصله پس از اتمام دوره خلباني به سرعت به خطوط مقدم جنگ فرستاده شوند، و هارتمن هم از اين قاعده مستثني نبود. او پس از به پايان رساندن تحصيل، به سرعت به فايتر وينگ 52 که مجهز به هواپيماهاي مسراشميت Me-109 بودند براي خدمت فرستاده شد. هارتمن تا آخرين روز جنگ در اين اسکادران ماندگار شد و در بيش از 1400 سورتي پرواز عملياتي موفق شد تعداد 352 فروند از هواپيماهاي دشمن را سرنگون کند که خواب چنين تعداد پيروزي را هيچ خلباني حتي در خواب هم نمي ديد. بدين گونه هارتمن، موفق ترين خلبان در طول تاريخ شد که تا کنون در پروازهاي عملياتي شرکت کرده است.

هواپيماي مسراشميت Bf-109، هواپيمايي که هارتمن با آن پرواز مي کرد

وقتي که هارتمن وارد اسکادران عملياتي خود شد، رهبر اسکادران يعني خلبان راسمن که تا آن زمان موفق شده بود سيزده فروند هواپيماي دشمن را ساقط کند به خلبانان مطلب مهمي را اعلام کرد: «روي زمين، همه ما بر اساس قوانين نظامي با هم رفتار مي کنيم و با ما رفتار مي شود، اما در آسمان تنها چيزي که مهم است تعداد هواپيماهايي است که سرنگون کرده ايد. نه مقام، نه درجه و نه عناوين و القابي که اينجا مي بينيد در آسمان ارزشي ندارد. کسي که بيشترين هواپيماهاي دشمن را ساقط کرده است، ليدر و رهبر گروه هاي پروازي مي شود، بدون توجه به درجه اي که دارد، حتي اگر يک ستوان تازه کار باشد.» گفته راسمن کاملاً واضح و صريح بود و به خوبي در خلبانان اثر کرد. در مدتي کم پس از ساماندهي گروه، هارتمن به عنوان وينگ من يا هواپيماي همراه راسمن برگزيده شد.

آغازي نااميد کننده براي هارتمن
اولين ماموريتي که هارتمن انجام داد، به همه چيز شبيه بود غير از يک نبرد هوايي. نخستين نبرد وي در 14 اکتبر 1942 اتفاق افتاد. در اين پرواز او و ليدر راسمن به يک ماموريت گشت هوايي رفته بودند که ناگهان از سوي کنترل زميني پيغامي مبني بر حمله هواپيماهاي روسي به تجهيزات زميني آلماني به هواپيماهاي هارتمن و راسمن مخابره شد.

دو خلبان فوراً مسير خود را به سمت جنگنده هاي روسي تغيير دادند و کمي بعد در آسمان ميزبانان خود را مشاهده کردند و بلافاصله درگيري شروع شد. هارتمن گاز موتور را به حداکثر ممکن رساند و از ليدر گروه جلو زد. با نزديک شدن به يکي از هواپيماهاي روسي از فاصله سيصد متري- در حالي که فاصله معمول براي شليک حدود صد متر بود- آتش گشود. او تمامي گلوله هاي خود را در يک شليک طولاني مصرف کرد در حالي که حتي يکي از گلوله ها هم به هواپيماي روسي برخورد نکرد.

خلبانان روسي که فهميده بودند که هارتمن ديگر گلوله اي براي شليک ندارد، همگي به او حمله ور شدند. همين مي توانست خاتمه دوران کوتاه خلباني هارتمن باشد، اما او تصميم گرفت که عمر خود را اينگونه پايان ندهد و به همين دليل به زودي هواپيماي خود را در ميان ابرها مخفي کرد. مدت کوتاهي که گذشت، راسمن دوباره هارتمن را از راديو فرخواند و به او دستور داد که دوباره به فرميشن ملحق شود. همين که هارتمن از ميان ابر ها راهي به بيرون پيدا کرد، در مقابل خود هواپيمايي را ديد که با سرعت سرسام آور در حال نزديک شدن به او بود.

هارتمن تصور کرد که آن هواپيما يک جنگنده روسي است، در نتيجه شروع به انجام مانورهاي شديد کرد تا از دست او بگريزد. اما در حقيقت در هواپيمايي که به سمت او مي آمد کسي جز فرمانده راسمن قرار نگرفته بود! سرانجام هارتمن پس از پيدا کردن مسير خود به سمت پايگاه، شروع به بازگشت کرد. اما هواپيماي هارتمن در نزديکي پايگاه ديگر سوختي براي ادامه پرواز نداشت و هارتمن مجبور شد در زمين هاي اطراف فرود اجباري انجام دهد. هارتمن با خوش شانسي در کنار نيروهاي آلماني فرود آمده بود و سرانجام به پايگاه بازگردانده شد.

در نخستين ماموريت، هارتمن مرتکب اشتباهات فراواني شد. آرايش پروازي را به هم ريخت، جلوتر از ليدر گروه پرواز کرد، تمام مهماتش را بدون موفقيتي مصرف کرد و آسيب هاي سنگيني به هواپيمايش وارد ساخت. مجازات او سه روز کارگري با مکانيک هاي پايگاه در زمستان هاي سرد غرب روسيه بود.

سه هفته بعد در پنجم نوامبر 1942 او در يک آرايش پروازي به همراه سه جنگنده ديگر از پايگاه برخاست. بعد از پانزده دقيقه، خبر از نزديک شدن 28 فروند هواپيماي روسي رسيد که متشکل از 18 فروند IL-2 ستارموويک و 10 فروند جنگنده اسکورت بود. علي رغم برتري تعداد جنگنده هاي روسي، هواپيماهاي آلماني تصميم گرفتند به ستارموويک ها حمله کنند. هارتمن IL-2 سمت چپ گروه پروازي را به عنوان هدف انتخاب کرد و از فاصله صد متري به روي ستارموويک روسي آتش گشود. گلوله هاي او اينبار به هواپيماي دشمن اصابت کردند، اما به ستارموويک که از لحاظ مقاومت بدنه و زره پوشي مشهور بود آسيبي نرساند.

ناگهان هارتمن توصيه يکي از فرماندهان را به ياد آورد؛ به سرعت ارتفاع خود را کم کرد، تا جايي که هواپيماي IL-2 به طور کامل بالاي سر او قرار گرفت. به طور نگهاني دماغه هواپيمايش را بالا داد و از زير اگزوز سمت راست موتور ستارموويک را هدف قرار داد. همين که گلوله ها به اگزوز موتور برخورد کردند، دود سياه رنگ غليظي از هواپيماي روسي بلند شد. ستاموويک روسي مسير خود را بلافاصله به سمت شرق و به سمت پايگاه خودي تغيير داد و هارتمن هم او را تعقيب کرد. ناگهان هواپيماي IL-2 درست در مقابل هواپيماي هارتمن منفجر شد و قطعات آن به موتور هواپيماي هارتمن برخورد کرد که باعث آتش گرفتن موتور جنگنده اش شد.

هارتمن بار ديگر مجبور به فرود اضطراري شد، اما باز آنقدر خوش شانس بود که در منطقه تحت سلطه نيروهاي آلمان نازي فرود آمده بود. اين نخستين موفقيت از 352 پيروزي هوايي و نخستين هواپيماي IL-2 از کل 61 فروند ستارموويکي بود که هارتمن سرنگون ساخت.

فهرستي شگفت انگيز از پيروزي هاي هوايي هارتمن
1-
در شش ماه اول سال 1943، 17 پيروزي هوايي
2-
در جولاي 1943، 23 پيروزي هوايي، 7 پيروزي در يک روز-7 جولاي 1943
3-
در آگوست 1943، 48 پيروزي هوايي، دوباره 7 پيروزي در يک روز-7 آگوست 1943
4-
در سپتامبر 1943، 25 پيروزي هوايي، رسيدن تعداد کل پيروزي ها به 100 پيروزي
5-
در اکتبر 1943، 32 پيروزي هوايي
6-
در دوم مارس 1944، 10 پيروزي هوايي تنها در يک روز
7-
سرنگون کردن حداقل 5 فروند هواپيماي P-51 موستانگ در 1944 و ...

در همان زمان که نيروي زميني آلمان به شدت تحت فشار نيروهاي متفقين بود، هارتمن و خلبان هاي گروه او هر روز دسته ي جديدي از هواپيماهاي دشمن را شکار مي کردند. اين مسئله تا جايي ادامه يافت که حتي روس ها براي سر او جايزه هم تعيين کرده بودند. شهرت هارتمن به جايي رسيد که نيروهاي روسي او را هيولاي سياه ناميدند و بهترين خلبان هايشان را براي شکار هواپيماهاي هارتمن و کشتن او فرستادند.

شيوه نبرد هارتمن در بيش از هزار و چهارصد ماموريت پروازي در چهار مرحله خلاصه شده بود: شناسايي هدف، تصميم گيري براي درگيري، حمله و فرار از محدوده خطر. هارتمن از زمان نخستين ماموريتش عادت گرفته بود که تا هواپيماي دشمن تمام شيشه جلوي هواپيمايش را نپوشاند به او حمله ور نشود. او با روش نزديک شدن بيش از حد به هواپيماي دشمن برخورد هر کدام از گلوله هاي خود را به جنگنده هاي دشمن تضمين مي کرد. علي رغم فهرست طولاني پيروزي هاي وي، هارتمن در بسياري از مواقع هم که موقعيت فراهم بود به هواپيماهاي دشمن حمله نکرد، چرا که مي گفت که جنگ ادامه مي يابد اما زندگي او ممکن است در اثر يک ريسک به پايان برسد.

بنابراين او هيچ گاه در هدف گيري هاي خود خطر نمي کرد. هارتمن ديد وسيع و واکنش هاي سريعي نسبت به هواپيماهاي دشمن داشت. در همين حال، هميشه ويژگي هاي تهاجمي و خونسردي خود را در نبرد ها حفظ مي کرد. هارتمن در حدود چهارده بار فرود اضطراري انجام داد، اما در هيچ يک از اين فرود ها نه آسيبي به وي رسيد نه توسط نيروهاي دشمن دستگير شد. حتي در مورد او مي گويند که يک بار به همراه دو مکانيک در کابين يک نفره هواپيماي Me-109 از پايگاهي که دقايقي بعد به دست نيروهاي روس مي افتاد تيک آف کرد.


هارتمن به دريافت درجه هاي زيادي که لياقت آن ها را نيز داشت نائل آمد و حتي درجه ي کاپيتاني که درجه بسيار مشکلي براي بدست آوردن بود را نيز دريافت کرد. او حتي نشان «صليب شواليه» را که بالاترين درجه نظامي آلمان بعد از هيلتر بود را نيز دريافت کرد، نشاني که از سال 1939 تنها بيست و هفت نفر از ارتش عظيم آلمان موفق به دريافت آن شده بودند.

او به عنوان قهرمان جنگ جهاني هم نشان افتخاري دريافت کرد که فقط دوازده نفر از جمله هانس يولريچ رودل، خلبان بمب افکن استوکا دايور که بيش از پانصد تانک روسي را نابود کرده بود آن نشان را دريافت کردند. در اواخر جنگ جهاني دوم، هارتمن به شاهکار آلماني ها، يعني هواپيماي مسراشميت Me-262، نخستين جنگنده جت جهان هم پرواز کرد، اما دوباره با Me-109 به خدمت ادامه داد. آخرين پايگاه هوايي او در چک اسلواکي و آخرين پيروزي وي ساقط کردن يک هواپيماي شکاري روسي بود. وقتي که جنگ پايان يافت، هارتمن در حالي که فقط 23 سال سن داشت به وسيله نيروهاي روسي دستگير شد و ده سال را در زندان هاي روسيه گذراند.

در سال 1955، او به وطنش و به نزد همسرش بازگشت و به نيروي هوايي آلمان غربي پيوست. هارتمن هميشه مي گفت که بيشتر از 1400 مأموريتي که انجام داده است، به اين افتخار مي کند که هيچ گاه حتي يک وينگ من يا هواپيماي همراه خود را از دست نداده است. اين خلبان پر افتخار، در سال 1995 با کوله باري از تجربه و ياد سال ها نبرد و جنگ براي کشورش در 73 سالگي در گذشت.

http://www.centralclubs.com/viewtopic.php?t=2922&start=0&postdays=0&postorder=asc&highlight