Friday, September 10, 2010

حزب خران ايران

تشکل «خران» درغرب کشور بنياد گرفت و در ابتدا با عنوان «باشگاه خران» در شهر کرمانشاه عضوگيري مي کرد.
شرط عضويت در باشگاه خران « ارائه سند خريت از طرف مراجعين محترم » بود و «مردهاي زن دار » و « کساني که انتخابات دوره اي پانزدهم مجلس را حقيقي وطبيعي » مي دانستند براي عضويت «حق تقدم » داشتند. روايت کرده اند که: « بنيانگذار اين حزب در کرمانشاه کلنل فلي چر نماينده نظامي دولت انگليس در اين شهر بود ومعدودي از رجال اشراف و ملاک از اعضاي آن به شمار مي رفتند.
فلي چر در سفرهاي خود به مناطق عشايري که وابستگان حزب را نيز به همراه داشت، دستور اجراي مسابقه خرسواري صادر مي کرد و سپس به برندگان از سوي خود و کنسولگري جايزه مي داد؟!
همان گونه که اشارت رفت پيش زمينه تاسيس حزب خران، باشگاه خران بود. اين باشگاه که «باشگاه هيات» نام داشت براي اعضاي خود کارت عضويت صادر مي کرد که متن آن از اين قرار در « چاپخانه غرب کرمانشاه» چاپ شده بود:
گاوان و خران بار بردار
به زآدميان مردم آزار
باشگاه هيأت
نظر به مراتب لياقت و فعاليتي که آقاي.................. ابراز نموده و از اين تاريخ مشاراليه را.............................هيأت مفتخر نموديم.
البته اين کارت چنانچه مهمور به مهر « باشگاه» ( تصوير سر دو خر ) بود معتبر محسوب مي شود.

متقاضيان عضويت در حزب خران پس از ارائه رونوشت « سند خريت » و به دنبال آن پذيرش موظف بودند که آيين نامه حزب را دقيقاً اجرا کنند.
حدود پنج سال « باشگاه خران » در سطح يک تشکل محلي باقي ماند تا اين که در سال 1326 نشريه توفيق اين« سوژه » را دستمايه کار خود قرار داد و به يکباره اين تشکل محلي به يک تشکل ملي بدل شد.
« باشگاه خران تاسيس شده»:
« خرهاي محترم ! توجه فرمايند»
نخستين مطلب توفيق بود که در سال 25، شماره 40، چهارشنبه 21 مرداد 1326، صفحه 5 به‌ چاپ رسيد وپنج شماره بعد ( شماره هاي 45، چهارشنبه 25 شهريور 1326، صفحه 3) ذيل « فوق العاده حزب خران » آوردند « بشتابيد براي گرفتن کارت عضويت از حزب خران » که در آن مي خوانيم:
فوق العاده حزب خران بشتابيد براي گرفتن کارت عضويت از حزب خران
حزب خران بدين وسيله از عموم علاقمندان (!) و دوستداران حزب دعوت مي نمايد که با ارائه مدارک خريت خود هر چه زودتر براي گرفتن کارت مراجعه کنند.
حزب ما صددرصد وطني است و انگشت هيچ «خر خارجي» يا «خارجي خر» در آن داخل نيست.

ما نه «صاحب خر » هستيم نه « خر صاحب». « مقاومت منفي » در حزب ما به عالي ترين مدارج خود رسيده است.
مقاومت منفي يعني تو سري بخور وتيزبدو و جو بخور و تيزبده...
در حزب ما نه « رهبر» است نه «پيشوا» همه برادروار دست به دست هم داده در لواي پالان‌هاي يکرنگ و يکنواخت به پيشرفت خود به سوي « کمال خريت» روانيم.
به عقل خودتان مراجعه کنيد وببينيد انصافاً چند سال است عضو حزب ما هستيد و خودتان هم نمي دانيد.
ببينيد چند سال است عضو حقيقي حزب نيرومند ما هستيد و فقط کارت نگرفته ايد.
فتح با ماست!
آري فتح با ماست چون اگر مرامنامه خود را منتشر کنيم ملاحظه خواهيد فرمود در همين ايران بيش از چندين ميليون عضو داريم.
وکيل – وزير – روزنامه نگار – مدير کل – اغلب عضو حزب ما هستند يعني تا نباشند نمي توانند به اين مقامات برسند....
ما ادعا نداريم، ميتينگ نمي دهيم، فوق العاده منتشر نمي کنيم، سازمان جوانان نيرومند نداريم، رژه نمي‌رويم و با کمال آرامش (!) « کدام آرامش» به تقويت حزب نيرومند خود مي پردازيم.
بازهم تکرار مي کنيم هيچ انگشت خارجي در حزب نيرومند ما داخل نيست.
توفيق – «فوق العاده حزب نيرومند خران را از لحاظ آزادي عقيده و قلم چاپ کرديم و علاقه‌مندان مي‌توانند مدارک خود را توسط روزنامه توفيق بفرستند.»
دوره اول فعاليت حزب خران در تهران از مرداد 1326 شروع شد ودرارديبهشت 1327 به مدت شش ماه متوقف گرديد. در ده ماهه دوره اول فعاليت اين حزب در « ارگان » آن ذيل « اخبار مربوط به حزب خران » مي توان مطالبي همچون: « آگهي هاي حزب »، « نامه هاي رسيده به حزب »، « اسناد خريت»، « گزارش‌هاي خبري با عنوان هاي « خرچين از حزب خران گزارش مي دهد »، « جايزه خرکي » براي مسابقه ها، « ميزان الحماره يا خرسنج اتمي »، « مصوبات حزب خران »، در «دل خران» ،« سخنراني خرانه »، « حزب ما و جرايد »، خبرهاي ورزشي: « مژده به خرهاي اسکي باز »، « اولتيماتوم حزبي »، «ضرب المثل هاي حزبي »، فهرست « برنامه مخصوص حزب خران در راديو تهران »، حوادث هفته:« تلفات و صدمات وارده به حزب خران »، «هفت سين خران»، « تأسيس شرکتهاي سهامي جو با مسووليت محدود »، « افتتاح سالن آرايش خران » وديگر نوشته هايي از اين دست را خواند که پاره اي از آنها، چنين است:
آموزشگاه عالي فني خران
آگهي از طرف آموزشگاه عالي فني «خران»
آموزشگاه عالي فني خران براي سال تحصيلي 1326-1327 تعداد دويست رأس «خر داوطلب » يا « داوطلب خر» طبق شرايط زير مي پذيرد:
1-‌‌ تابعيت وطني، نه روسي و نه انگليسي و نه آمريکايي.
تبصره: خران مصري به واسطه بروز و يا در صورتي كه قرنطينه شده باشند استخدامشان مانعي ندارد.
2-‌‌ سن کمتر از سي و بيش از 72 نباشد.
تبصره: پيره خران به هيچ وجه پذيرفته نخواهندشد.
3-‌‌ عدم اعتياد به هيچ گونه عر وتيز وجفتک.
4-‌‌ خرهايي که پالان شان (کج) باشد قبول نخواهد شد.
5-‌‌ نداشتن سابقه هشت ساله خدمت در سر طويله‌هاي سفارت‌هاي خارجي.
6-‌‌ تناسب اندام ( گوش به درازي حداکثر سي سانت – دم شکيل وپرپشت و سم ها گرد و ساييده نشده ).
تبصره – «دم بريده ها» به هيچ وجه پذيرفته نخواهند شد.
تعيين سن خران با حضور هيأت خرشناسان به رياست سني « مش محمود گاريچي» با شمارش دندان ها صورت خواهد گرفت.
دندان هايي که عمداً براي کم کردن سن قانوني کشيده شده باشند هر يک دوعدد محسوب خواهند شد.
مزايا:
الف: به هر يک از خران داوطلب سالانه دوعدد پالان با لوازم وروزانه نيم من جو و کاه به عنوان کمک هزينه داده خواهد شد.
کليه لوازم ضروري از قبيل آخور خصوصي – قشوي نايلون – سيخونک – توبره – افسار و پوزه بند و سم پاک کن – پابند – سطل آبخوري در ايام تعطيل به عهده آموزشگاه خواهد بود.
شاگردان پس از شش ماه تحصيل در صورتي که عهده امتحانات مربوط برآيند به رتبه « سر خر يکمي » « مفت خر» شده وبه هر يک از آنها يک چارک کاه گندم و خصيل سبز و جوي پاک کرده داده خواهد شد.
« داوطلبان خر» بر «خران داوطلب» ترجيح و حق تقدم خواهند داشت.
آموزشگاه عالي خران
حزب خران در ارديبهشت 1327 فعاليتش متوقف «اعلاميه کميته مرکزي حزب خران » در اين زمينه چنين است:
اعلاميه کميته مرکزي حزب نيرومند خران
چون عده اي از خبرنگاران ويژه حزب نيرومند به واسطه نرسيدن عليق دست به اعتصاب زده و چهار نعل از سر طويله فرار کرده اند، لذا از اين هفته از درج اخبار مهم ! حزب معذوريم و صدور کارت هاي عضويت هم به هفته هاي آينده موکول مي گردد».

پنج هفته بعد نيز در مطلبي با عنوان « چرا حزب خران منحل شد » مي خوانيم.
چرا حزب خران منحل شد؟
از وقتي که مطالب مربوط به حزب خران درصفحه مخصوص خود چاپ نمي‌شود مکرر در مکرر خوانندگان با ذوق وطرفداران اين حزب نيرومند از ما پرسيده‌اند که به چه علت حزب خران را علناً منحل کرده واز درج خبرهاي شيرين و خواندني حزبي خودداري مي کنيم.
ما در جواب اين عده دلايل بسياري داريم که فعلاً بيش از سه تاي آن را براي قانع کردن پرسش کنندگان آفتابي نمي کنيم.
1-‌‌ دليل اول اين است که با وجود چاپخانه هاي فراواني که در ايران موجود است معهذا ما موفق نمي شويم به تعداد خرهايي که در ايران وجود دارند کارت عضويت چاپ کنيم لذا از ادامه مبارزه دست برداشته وبه اميد روزي مي نشينيم که ما هم از برکت وجود اعضاي خود صاحب ماشين، «روتاتيو» شده وبتوانيم کارت هاي مورد احتياج را سريعاً چاپ و در دسترس خران ايران بگذاريم.
2-‌‌ دليل دوم اين است که چون بنا به مقتضيات فصل، اکنون عده زيادي از اعضاي حزب نيرومند را، آقاي «شيد» درراه امامزداده داود به کار کشيده‌اند لذا جلسات حزبي داراي اکثريت نبوده و فعلاً تعطيل شده است و ...».

گويا خبر « انحلال» حزب « تاکتيکي » بوده واعضاي حزب خران جلسه‌هاي «خصوصي و سري » داشته اند. کما اين که چندي بعد که فعاليت حزب مجدداً علني شده، به اين امر اعتراف کرده اند:
حزب خران درکمال « خريت!» فعاليت خود را تجديد مي کند.
در سر طويله چه خبر بود؟
اعلاميه رسمي:
به عموم درازگوشان و کليه خران حزبي به وسيله اين اعلاميه رسماً يادآوري مي‌شود...
حزب نيرومند ما طي يکي دو ماه اخير مرتباً جلسات خصوصي ومحرمانه خود را تشکيل داده وبه « رتق و فتق!» معضلات پرداخته بود وچون اخيراً يک نره خر بي‌شاخ و دم که عضويتي هم در اين حزب نداشت وسايلي فراهم کرده بود که از فعاليت خرها به عنوان اين که در خارج طويله هم سرگرمي‌هايي دارند جلوگيري نمايد، اين بود که بنا به مقتضيات سياست خرکي از تشکيل جلسات علني خودداري مي شد ولي به طوري که يادآور شديم جلسات خصوصي و سري مرتب برقرار بود، به هر حال جاي کوچک ترين نگراني براي هيچ خري نبايد باشد زيرا اصولاً حزب ما به قدري خر تو خر است که تعطيل بردار نيست.

تا فروردين 1329 فعاليت حزب خران « پر شور » تداوم داشت تا اين که به يکباره اين « اعلاميه » صادر شد:
اعلاميه کميته مرکزي حزب خران
بالاخره حقه بازي و دسايس مزدوران و عمال امپرياليسم که از ديرگاهي نقشه پاشيده شدن و بنيان حزب نيرومند خران را مي کشيدند، به نتيجه رسيد و صبح امروز دفعتاً و بدون مقدمه کليه اعضاي حزب ما از نرينه ومادينه افسارها را گسيخته و از سر طويله مرکزي و حوزه هاي مختلفه چهار نعل فرار کردند؟!
به طوري که هم اکنون تلگرافاً از چهل و نه شهرستان و قراء و قصبات مختلفه کشور نيز خبر رسيده تمام اعضاي سازمان هاي ايالتي و ولايتي ما هم به مجرد استماع اين خبر افسارها را پاره کرده و فرار اختيار نموده اند؟!
البته اين اولين باري نيست که رفقاي حزبي ما مرتکب چنين عمل خرانه اي شده‌اند بلکه همانطور که در سال هاي قبل هم طي اعلاميه هاي متعدد يادآور شديم چندين بار چنين خريتي از خود نشان داده اند. به هر حال فعلاً در سر طويله مرکزي و سازمان هاي ايالتي و دولتي ما جز چند راس خر پير و پاتال يعني هيأت رئيسه حزب، الاغ ديگري ديده نمي شود؟!
اگر چه اعضاي فراري حزب ما هر جا که رفته باشند بالاخره از اين چهارديواري عجايب خارج نشده اند ولي بدبختانه به علت فرار کردن کارشناسان حزبي و نبودن دستگاه مخصوص (ميزان الحماره) شناختن و رسوا کردن اعضاي حزب از بين طبقات مختلفه براي ما دشوار مي باشد و الا در آن واحد اقدام به جمع آوري آنان مي شود؟!
به هر جهت هيأت رئيسه حزب نيرومند خران بدين وسيله به اطلاع کليه طرفداران و علاقه‌مندان مي‌رساند که از اين تاريخ الي آگهي ثانوي حزب نيرومند خران به علت نداشتن عضو موقتاً از فعاليت کناره گيري مي نمايد.
کميته مرکزي حزب بي عضو خران

بعد از اين « اطلاعيه» اعضاي حزب خران با افت و خيز سعي در بقاي اين حزب داشتند. اما اوضاع زمانه اجازه فعاليت را همچون گذشته به آنان نداد و اعضاي اين حزب عملاً تا سال 1346 که روزنامه حزب خران منتشر شد، اين حزب حيات دوباره اي يافت.


http://www.golagha.ir/articles/2006/Mar/20/114.php

چو حق تلخ است، با شيرين‌زباني
حكايت سر كنم آن‌سان كه داني

تيرماه امسال (1384) سي و چهارمين سالگرد توقيف نشريه طنز «توفيق» ديرپاترين و محبوب‌ترين نشريه‌ي تاريخ مطبوعات ايران است. نشريه‌ ايكه با 50 سال فعاليت، در سخت‌ترين شرايط و با روش انتقادي خود آنچنان محبوبيتي در ميان مردم يافت كه هيچ گاه اين محبوبيت تكرار نشد.
سال‌ها پيش لذت خواندن برخي از دوره‌هاي «توفيق» و «مرد امروز» و دوره‌هاي برخي نشريات قديمي ديگر، موجب شد تا به جاي خالي طنز در روزگار امروز فكر كنم. و اين كه علت محبوبيت توفيق با وجود اين همه نشريه در تاريخ مطبوعات ايران چه بوده است. سال گذشته توسط خانم دكتر فريده توفيق، خواهر حسن توفيق كتابي در همين رابطه چاپ شد كه تاريخچه‌اي اجمالي از اين نشريه را از شكوفايي تا توقيف به خوبي روايت كرده است. طنزهاي توفيق گويي هنوز تازه است و مصداق بارزي از بيماري‌ها و آسيب‌هاي حل نشده در جامعه‌ي ايران است. بيماري‌هايي كه تا مغز استخوان فرهنگ ايرانيان نفوذ كرده و درمان آن جز از راه كارهاي فرهنگي و به مرور زمان به دست نخواهد آمد. دروغ‌ها و رياها و تزويرها هنوز پابرجاست و توفيق با شناخت استادانه از طنز به خوبي همه‌ي اينها را به تصوير مي‌كشد.
طنزهاي توفيق آن‌چنان خواندني و ديدني است كه نمي‌توان گلچيني از آن را آورد. اكثر آنها بسته به شرايط و مقتضيات زمانه، در نوع خود بي‌نظير و هوشمندانه‌اند و بايد گفت كه دوران توفيق دوران شكوفايي طنزنويسي در ايران بوده است و بعد از انقلاب «گل ‌آقا» نيز همان سبك و سياق را ادامه داد. شعار معروف روي جلد آن هنوز به ياد خيلي‌ها هست: «همشهري! هر جا هستي شب جمعه دو چيز يادت نره، دوميش توفيق!» كه با توقيف آن اين تراكت‌ها پخش شد: «همشهري، ديگه شب جمعه بي شب جمعه!».
اينجا تنها يكي از فعاليت‌هاي جانبي روزنامه توفيق در هجو حزبي‌گري كه آن روزها هم مد بود آورده مي‌شود كه در نوع خود خواندني است. شايد بسياري نام «حزب خران» را شنيده باشيد و حتي كارت عضويت قديمي آن را ديده باشيد. روزنامه توفيق با اين ابتكار در دوره‌ي سياست‌زدگي و حزب‌بازي، اين اعمال و قداست پوشالي احزاب را به هجو گرفت و با چاپ مرامنامه و اساسنامه حزب و كارت عضويت براي حزب خران اعلام موجوديت نمود.
شايد اين اقدام از زبان هر كه جاري مي‌شد يا در موقعيت زماني خاص خودش نبود، عملي سطحي و عوامانه محسوب مي‌شد اما توفيق با شناخت دقيق از مقتضيات زمانه و هجو متملقان دربار و مجلس و نفي تحزب‌هاي بي‌فايده، اين انحطاط اخلاق سياسي را با زباني عوامانه چنان بازگو كرد كه علاوه بر فرو ريختن تقدس بلاهت‌آميز و برده‌وار حزبي به زودي حزب خران به يك حزب اينترناسيوناليست هم مبدل شد و به كشورهاي ديگر هم رسيد و آنجا هم اعضايي پيدا كرد!
تشكيلات اوليه حزب خران در 1342 به وجود آمد و در سال 1346 رسماً توسط توفيق اعلام موجوديت كرد!
اينجا بخشي از آنها محض انبساط خاطر و تطبيق با شرايط فعلي و وضع موجود(!) آورده مي‌شود.


سرود حزب خران:
اين است سرود حزبي ما! سرودي كه وقتي با عرعرهاي خركي اعضاء همراه اركستر «دانكيزباند» خوانده شود، شنونده را (هر كس باشد) به شور و هيجان وا مي‌دارد:
اي خر گرامي، اي خر عزيز
پاشو و به پا كن، شور و عر و تيز
اي خران برنا، اي خران پير
الحذر ز شر، آدم شرير
نره‌خرها، ماچه‌خرها
جملگي رو كنيد سوي حزب خر
عر و عر، عر و عر، عر و عر و عر
در مرام خرها، پاكي و صفاست
خر كجا به فكر حيله و رياست
خر نمي‌گذارد زير پا شرف
گر كه جو نباشد مي‌خورد علف
خر بزرگ است، خر سترگ است
خر بود بهتر از آدم و بشر
عر و عر، عر و عر، عر و عر و عر
اي خران بگيريد، دست قوم و خويش
سوي سرطويله جملگي به پيش
سربلند و پيروز گشته حزب ما
گشته يونجه‌باران سرطويله‌ها
اي خره جان! دم بجنبان
خيز و جفتك‌زنان در هوا بپر
عر و عر، عر و عر، عر و عر و عر


اساسنامه‌ي حزب خران:
به مناسبت فرا رسيدن سالروز تأسيس حزب خران، يك‌بار ديگر اصول اساسنامه حزب پرافتخار خران براي آن عده از خرهايي كه عرعر كرده و خواستار چاپ مجدد آن شده‌اند ذكر مي‌كنيم:
اساسنامه حزب خران در چند ماده تنظيم شده كه مواد اصلي آن عبارت است از:
1- اتحاد و همبستگي كليه خران ايران و جهان.
2- ايجاد روح خرپروري در دنيا.
3- رفع ظلم از عموم خرهاي باركش و سيخونك‌خورده و پاره كردن همه‌ي پوزه‌بندها و افسارها.
4- ابراز علاقه‌ي جدي به امور خركي.
5- ايجاد دنيايي كه در آن خرها به راحتي زندگي كنند و هيچ كس خر ديگري نباشد.
6- پشتيباني از دهقانان جوكار، يونجه‌كار و شبدركار.
7- پشتيباني از تأسيس بانك علوفه.
8- جمع‌آوري و مخالفت با هر گونه افسار و سيخونك و پالان و انهدام اصول خركچي‌بازي‌هاي مستبدانه.
9- ايجاد محيطي كه هر خري بتوانند در آن آزادانه به عر و عر و جفتك‌پراني بپردازد.

برگه تقاضاي عضويت:
فرم تقاضاي عضويت نيز در نوع خود جالب توجه و طنزآميز بود و با فرم‌هاي معمول عضويت در ساير احزاب تقريباً مشابه بود(!) در اين فرم با قيد آرم حزب خران از سوي «سرطويله مركزي» و «اصطبل تشكيلات» موارد زير درج شده بود:

امضا كننده زير............... فرزند............. داراي نام خانوادگي..................... شناسنامه شماره.......... صادره از.......... متولد سال.......... در......... كه همه گونه آثار خريت را در خود احساس مي‌نمايم و عضو هيچ حزب ديگري نيستم و هيچ‌گونه سابقه و شهرت بدي ندارم، با مطالعه كامل مرامنامه و اساسنامه حزب، علاقمندم كه به عضويت حزب خران درآيم و تعهد مي‌كنم كه براي تحقق مرام و اجراي مقاصد خران، نهايت خريت را ابراز و در كمال صداقت و صميميت، دستورها و تعليمات حزبي را تبعيت و اجرا نمايم.
نشاني طويله(منزل): شهر....... خيابان............. كوچه........... شماره....... شغل.............. محل كار: شهر......... خيابان.......... شماره.......
يك برگ رونوشت شناسنامه، دو قطعه عكس 3 در 4 خودم و يك برگ «سند خريت» و يك كيله جو (يا 10 ريال تمبر باطل نشده) به ضيمه اين برگه تقاضاي عضويت تقديم مي‌دارم.
*هر گاه عدم صحت يك يا چند مورد از اظهارت فوق معلوم شود، صاحب اين ورقه از حزب خران اخراج خواهد شد.
--------------------------------------------
اين قسمت را معرف متقاضي پر كند (داشتن معرف اجباري نيست)
اينجانب................ داراي كارت عضويت شماره........ حزب خران با خريت كاملي كه در تقاضاكننده سراغ دارم، ايشان را براي عضويت در حزب معرفي مي‌كنم/امضا و اثر سُم معرف
--------------------------------------------
دست خر كوتاه! (از اين قسمت به بعد چيزي ننويسيد)
مدارك لازمه زير رسيد (مسؤول دبيرخانه حزب روي مربع‌هاي رسيده ضربدر بزند):
يك برگ رونوشت شناسنامه متقاضي (ضميمه است)
دو قطعه عكس 3 در 4 متقاضي (ضميمه است)
يك برگ سند خريت متقاضي (ضميمه است)
يك كيله جو (ضميمه است)
10 ريال وجه نقد يا تمبر باطل نشده (رونوشت رسيد رسمي آن ضميمه است)
اثر سُم دبيرخانه حزب خران- تاريخ

چيزهايي كه طبق صورت بالا كسر بود به متقاضي نوشته شد بفرستد
كليه مدارك متقاضي تكميل است و تماماً به پيوست كميسيون تحقيق ارسال مي‌شود.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نظريه كميسيون تحقيق (با ضربدر روي مربع مشخص شده است):
اسناد ارائه شده فوق دقيقاً مورد مطالعه قرار گرفت و براي اثبات خريت، كافي به نظر رسيد. با عضويت ايشان تا هنگامي كه خلاف آن ثابت نشده است موافقت خواهد شد.
سند خريت ارائه شده كافي به نظر نمي‌رسد. متقاضي بايد سند محكم‌تري ارائه دهد.
به علت يا علل زير تقاضاي عضويت ايشان رد مي‌شود:
طبق گزارش رسيده، عضو يكي از احزاب است.
طبق گزارش رسيده، پالانش كج است.
طبق گزارش رسيده، در محل حسن شهرت ندارد.
از خريت متقاضي فوق رفع نقص گرديد. با عضويت ايشان موافقت مي‌شود و با كليه ضمائم آن به كميته خربگيري حزب ارسال مي‌گردد.
اثر سُم رييس كميسيون تحقيق حزب خران- تاريخ
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نظريه كميته خربگيري:
با توجه به نظريه كميته تحقيق و بررسي مجدد اسناد خريت ارائه شده، تقاضاكننده فوق با درجه
خر اخر اخر بالتشديد به عضويت حزب پرافتخار خران «مفت خر» مي‌گردد. براي صدور كارت به كميسيون پذيرش سرطويله مركزي اراسال مي‌شود.
اثر سُم رييس كميته خربگيري حزب خران- تاريخ
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
گزارش كميسيون پذيرش:
به نام خداوند خرآفرين
با توجه به تقاضاي متقاضي، با توجه به معرفي معرف، با توجه به موافقت كميسيون تحقيق و با توجه به موافقت كميته خربگيري، به ميمنت و مباركي كارت شماره...... حزب خران براي مشاراليه صادر شده و از اين تاريخ به ايشان اجازه داده مي‌شود كه عنوان پرافتخار «خر» را رسماً به روي خود بگذارد و از كليه مزاياي خريت بهره بگيرد.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
كارنامه اين خر:
•••• كارهاي خوب
در تحقق مرامنامه حزب، خر ساعي و كوشايي است.
در اجراي دستورها و تبليغات حزبي، در نهايت صداقت و صميميت از دل و جان مي‌كوشد.
- كمك‌هايي كه به حزب كرده است:
..... كيله جوي خام با پوست
..... كيله جوي خام پوست‌كنده
..... كيله جوي بو داده
..... ريال «جو بها»
..... كيله يونجه
..... كيله شبدر
..... ريال كمك مالي براي.....
كمك فكري در مورد........
كمك تبليغاتي در مورد......
..... بار فداكاري خرانه كرده است.
..... ساعت وقت خود را در اختيار حزب گذارده است.
با تبليغات آگاهانه خود........رأس خر سرگردان را به عضويت حزب درآورده است. (ها ها ها ها!)
فعاليت ثمربخش او منجر به جلب تعداد ...... طويله خر غيرحزبي به حزب شده است.
..... در روز مخصوص حزب خران، خران........ شهر را وادار به عر و عر ثمربخش به نفع حزب نموده است.
زندگي خود را در راه حزب و اجراي مرامنامه آن وقف كرده است.
در راه اجراي آرمان خريت شهيد شده است. (ها ها ها ها!)
اثر سُم رييس طويله شهرستان..... حزب خران
اثر سُم رييس سرطويله مركزي حزب خران
•••• كارهاي بد
خر بي‌بخاري است.
..... بار با كارت خود شوخي كرده است.
..... بار از عنوان خريت خود سوءاستفاده كرده است.
..... بار مرامنامه حزب را رعايت نكرده است.
..... بار از دستورها و تبليغات حزبي سرپيچي كرده است.
..... بار افسار پاره كرده است.
..... بار با خركچي‌ها و دشمنان عالم خران به ضرر حزب زد و بند كرده است.
..... با آدم‌ها رفت و آمد دارد.
..... بار جفتك نابجا انداخته است.
..... بار عر و تيز مخالف شؤون خران كرده است.
..... به علت غير قابل اصلاح بودن اخراج گشت و به عالم انسان‌ها عودت داده شد.
اثر سُم رييس طويله شهرستان..... حزب خران
اثر سُم رييس سرطويله مركزي حزب خران
--------------------------------------------
حزب خران داراي كارت شناسايي هم و اين كارت خيلي هم معتبر بود! روي كارت با قيد «كارت عضويت حزب خران» شعر سعدي را نوشته بودند: «گاوان و خران باربردار/به ز آدميان مردم‌آزار» و با آرم حزب خران كه زير آن نوشته:
Donkys Party و زير عكس صاحب كارت نوشته:
«اين ماچه‌خر/نره‌خر عضو رسمي حزب خران و با علامت مشخصه: خر شماره...... مي‌تواند در تمام طويله‌هاي حزبي به جفتك پراني بپردازد و كارت او تا هنگامي كه صاحب آن در خريت خود باقي است، اعتبار دارد. اثر سُم رييس كميته خربگيري».
در پشت كارت نوشته: «دارنده اين كارت: 1- حق هيچ گونه استفاده سياسي از آن را ندارد. 2- به غير از عالم خريت، حق دخالت در عالم موجودات ديگر را ندارد. 3- مسؤوليت هر گونه سؤاستفاده و شوخي خركي با آن به عهده خودش خواهد بود».

***
سرانجام پس از پنجاه سال نشريه‌ي توفيق با انتقادهاي گزنده و جسورانه و قلم هميشه پوياي حسن توفيق، توسط عوامل هويدا و اسدالله عَلَم و ديگر درباريان و كارگزاران حكومت وقت براي هميشه توقيف و به قول خودش تو«قيف» شد. ياد همه‌ي آنها و اصحاب گل‌آقا نيز به خير كه امروزه جاي بسياري‌شان بسيار خالي است.

http://noqte.com/blogs/blog.php?code=103

عمران صلاحي از طنزپردازن بزرگ کشور

... آقاي صلاحي ظاهراً شما فعاليت هاي جدي خود را از «مجله توفيق» آغاز کرده ايد از آن روزها بگوييد.

بله، من نوزده ساله بودم که وارد نشريه توفيق شدم يعني حدود سال 1344، آن روزها هنوز دانش آموز دبيرستان بودم...

... شايد يکي از ويژگي هاي اين مجله اين بود که توفيق صرفاً طنز مکتوب نداشت بلکه طنزهاي علمي هم داشت. مثال خيلي واضحش تاسيس ارگاني بود به نام «حزب خران ايران»! [در ابتدا تعجب و سپس خنده حضار] هر مشخصه اي که احزاب واقعي دارند ما در حزب خران به طنز و شوخي داشتيم، اين حزب در هر شماره دو صفحه از توفيق را به خودش اختصاص مي داد. مرامنامه خاصي هم داشت و فلسفه اش هم اين بود که هر کسي که دروغ بگويد خلاف مي کند و به قول معروف پدرسوخته و قالتاق است «آدم» است و افرادي که کارهاي خوب مي کنند و دل پاک دارند «خر»اند. اين واقعاً اوضاع جامعه ي آن روز ايران را به خوبي توصيف مي کند.

حزب خران از ميان داوطلبان عضوگيري مي کرد ولي به اين صورت نبود که هر خري را هم راه بدهند [خنده حضار] ، شرايط عضو شدن خيلي مشکل بود، داوطلبان بايد سند و مدرکي دال بر خريت خود ارائه مي دادند بعد «کميته خربگيري» به شور مي نشست و درباره پذيرفتن و يا نپذيرفتن فرد تصميم مي گرفت. سندها خيلي متفاوت بود مثلاً يک آقايي رساندن پولي را که پيدا کرده‌بود به صاحبش، به عنوان سند خريت ارائه داده بود.

به اعضاي حزب کارت عضويتي داده مي شد که سبز رنگ و به رنگ يونجه بود که ممهور به مهر حزب و به شکل سم خر بود! و جالب اين که سياستمداران حق عضويت در حزب خران را نداشته و ممنوع الورود بودند؛ چون طبق مرامنامه همه آنها «آدم» بودند و جالب تر اينکه آن روزها رژيم شاه دو حزب در کشور به راه انداخته بود که جو سياسي تک حزبي نباشد. آن دو حزب، حزب‌هاي «مردم» و «ايران نوين» بودند و تعداد اعضاي حزب خران از اين دو حزب بيشتر بود.

من هم از بنيانگذاران حزب بودم و خر شماره 14، حزب خران سردبير هم داشت که به آن «خردبير» مي گفتند. خردبير حزب در ابتدا مرحوم لقايي بود ولي بعد من خردبير شدم و به جاي سرمقاله «خرمقاله» مي نوشتيم. با خيلي ها در آن دوران هم طويله بوديم که بعضي شان الان آدم شده اند و حتي جزو سياستمداران هستند! حزب خران دو روز از سال را جشن مي گرفت؛ يکي روز سيزده بدر، که معروف بود به «روز جهاني خر» و ديگري سال‌روز تاسيس حزب.

يادم هست که روزي که سالروز تاسيس حزب بود ما يک کارناوال خرکي در شهر راه انداختيم به اين ترتيب که يک خر واقعي را جلو انداخته بوديم و همه ما به دنبالش مي رفتيم. خود دکتر توفيق هم بود. دکتر توفيق استاد دانشگاه است که کلي عزت و احترام بين دانشجويان دارد جلوي همه ما در ميان تعجب شاگردان خود به راه افتاده‌بودند.

حزب در سال يک مسابقه هم برگزار مي کرد و به کسي بهترين سند خريت را ارائه داده بود لقب «بهترين خر سال» را اعطا مي کرد و جايزه اش هم اين بود که با استفاده از ترازوي بزرگي که به درخت تنومندي بسته‌شده‌بود هم‌وزنش جو مي دادند. البته اين کار سمبوليک بود و معادل قيمت آن مقدار جو را به برنده مي دادند.

و اين ادامه داشت تا سال 1350 که مجله را بستند، ولي توفيق نشريه اي بود که فراموش نخواهد شد.

http://www.persianblog.com/posts/?weblog=sandali.persianblog.com&postid=5653640

عمران صلاحي

... حزب دفتري داشت كه اعضا در آن تجمع مي كردند و به زمين لگد مي كوبيدند. زير دفتر هم مغازه و فروشگاه بود كه صداي آنها نيز درآمده بود. كارت عضويت صادر مي شد، كارتمان هم سبز رنگ بود، به رنگ يونجه كه رئيس كميته خربگيري پايينش امضا مي كرد، به جاي مهر هم نعل خر مي زد. بالاي بيشتر كارتها مي نويسند خانم يا آقا، آنجا مي نوشتند ماچه خر و نره خر. من كارتم را هنوز دارم. خيلي هم به دادم رسيده. زمان شاه كه سرباز بودم فكر مي كردند من يك آدم سياسي هستم. براي همين هم مرا بردند ضد اطلاعات. دردسري بود. ديدم اوضاع دارد خيلي بد مي شود كه كارت عضويتم در حزب خران را نشانشان دادم. اين را كه ديدند بي خيالم شدند...

... در روزنامه توفيق هم دو صفحه ارگان حزب خران بود كه مدتي خود من خردبيرش شدم. بالاي صفحه نوشته بوديم:
به سرطويله حزب خران نوشته به زر كه نيست حزبي از اين حزب در جهان بهتر
اين شعار حزبيمان بود. براي همان هم كلي دردسر كشيديم. چند دفعه محرمعلي خان معروف به چاپخانه توفيق آمد و از ارگان حزب خران ايراد گرفت. مي گفت كه اينجا منظورتان سلطنت و فلان است...

http://www.ehsanabedi.com/?id=-286617094

حزب خران كردستان

با تأسيس رسمي ‌«حزب خران كردستان»، يكي از آخرين حلقه‌هاي تثبيت دمكراسي در عراق محقق شد و قرار است در آينده اين حزب با جامعه خران بريتانيا و فرانسه نيز ارتباط برقرار كند.

به گزارش سرويس بين‌الملل «بازتاب»، مؤسس و دبير حزب خران كردستان در اظهارات جالب توجهي، اهداف مهم خود از تشكيل اين حزب را تشريح كرد.

وي اولين برنامه خود را زندگي كردن مردم مانند خران و خودداري از كشتن يكديگر عنوان كرده است.

به نوشته هفته‌نامه «مديا»، در مورخه 22/8/2005، حزب خران كردستان از سوي وزارت كشور مجوز قانوني خود را دريافت كرد. آقاي عمر كلول، فرزند حسين قادر موسس اين حزب است. گروه خران كردستان از سال 1979 تشكيل شده است.

عمر كلول، متولد سال 1952 ميلادي است و داراي زن و پنج فرزند دختر و دو فرزند پسر است. وي بازنشسته وزارت كشاورزي است و در سال 1973 دانشكده كشاورزي را به پايان برده است.

سؤال: نظر تاسيس گروه خران كردستان، چگونه در شما شكل گرفت؟
جواب: از سال 1979 حزب خران وجود داشت. من به برنامه‌هاي اتحاديه ميهني كردستان اعتقاد داشتم. در شهر كفري زنداني بودم، و از سال 1977 در زندان با گروهي از هواداران حزب خران آشنا شدم. در سال 79 با وساطت شخصي كه با پدر زنم آشنايي داشت، توانستم از زندان آزاد شوم. بعداً به شهر كلار رفتم. من شنيده بودم كه عده‌اي مي‌خواهند حزب خران را تاسيس كنند. بنابراين من هم ترغيب شدم كه شعار خريت و ناسيوناليستي و نه شعار خيانت و فرماندهي را علم كنم. در آن زمان، مسلك خيانت و قدرتمداري خيلي رواج داشت. خيلي از مردم، مرا مسخره مي‌كردند و حالا هم كه توانسته‌ام مجوز تاسيس اين حزب را بگيرم، هنوز هم عده‌اي، فكر مرا باور ندارند.

سؤال: برنامه حزب شما چيست؟
جواب: اولين برنامه، مي‌خواهيم مردم مانند خر زندگي كنند و همديگر را نكشند، سپس، صبر و قناعت را در ميان مردم رواج دهيم. اين‌ها جزو صفات خر اند، بعداً بتوانيم از اشتباهات خود درس بگيريم.
وقتي خري امروز پايش در چاله‌اي فرو رفت، اگر بعد از پنج سال ديگر، از آن مكان بگذرد، دوباره پايش را در چاله فرو نمي‌كند. ولي ما ده‌ها بار اشتباه كرديم و متاسفانه از آن پند نگرفتيم.

سؤال: چه چيزهايي در دست چاپ و انتشار داريد؟
جواب: ما روزانه، لگدهايي مي‌پرانيم، همين بهار گذشته صدها لگد زده‌ايم. حالا، نسخه‌هاي چاپ‌شده‌اي در دست داريم. ما به نسخه‌هاي چاپ شده، اصطلاح لگدپراني مي‌گوييم. در سال 2000 دو مقاله را تحت عنوان «لگد دو» و «لگد سه» منتشر كرديم. فعلاً دو لگد هم در دست چاپ داريم و «لگد پنج» هم در وزارت روشنفكري، زير چاپ است. ولي هنوز روزنامه‌اي نداريم. فقط لگدهاي روزانه داريم كه بنده از (عمر كلول) آن‌ها را شخصاً منتشر مي‌كنم.

سؤال: شما با چه ديدگاهي به خر نگاه مي‌كنيد؟
جواب: تحقيقات جديد، نشان داده‌اند كه خر، زيرك‌ترين حيوان است و احمق‌ترين حيوان، گاو است نه خر. خر، سمبل صلح و آشتي است. متأسفانه هنرمند بزرگ آقاي پيكاسو، اشتباهاً به جاي خر، كبوتر را به عنوان مظهر آزادي و صلح معرفي كرده است. خر، خيلي قانع است. منتظر پاداش شما نيست.
خر، بدون ادعا و چشمداشت به شما خدمت مي‌كند. تمام صفات نيكو و زيبا در خران جمع شده است. محسنات خر، غير قابل توصيف است.

سؤال: به طور كلي روابط شما با احزاب خران در دنيا چگونه است؟
جواب: راستش رابطه رسمي‌هنوز نداريم، ولي از وزارت كشور درخواست كرده‌ايم تا اجازه دهند از طريق اينترنت در داخل و در خارج ـ با جامعه خران بريتانيا و فرانسه ـ ارتباط برقرار كنيم.

سؤال: تعداد اعضاي حزب شما، چقدر است؟
جواب: هنوز دقيقاً معلوم نيست، بيشتر افراد، بصورت شفاهي، هوادار ما هستند. با افسار و آخور و نعل و بار بردن مردم شهر و روستا را رنج مي‌دهيم، خود را قرباني مردم فقير و نيازمند كرده‌ايم. تا زماني كه، مجوز رسمي‌ نداشته باشيم، نمي‌توانم اسم افراد را فاش كنم و يا برايشان كارت عضويت صادر كنم. من يك خر افسار شده هستم، نه يك خر ولگرد.
ولي به طور تقريبي، طرفداران خيلي زيادي داريم. بعد از گرفتن مجوز، كار پر كردن فرم‌ها را شروع مي‌كنيم.

سؤال: در ميان خانم‌ها هم هوادار داريد؟
جواب: بله خيلي زياد اند. ولي چون سطح فرهنگ ما، در كردستان ـ به نسبت ساير كشورهاي جهان ـ پايين است، همه فكر مي‌كند هدف ما، قابل دسترسي نيست. هدف اصلي ما از تشكيل حزب خران، مهرباني و عطوفت به تمام حيوانات و در راس آنان، خرها مي‌باشد. خانم‌ها هم كه ذاتاً آدمهاي رئوف و مهرباني هستند، پس مي‌بايست تعداد هواداران ما از ميان خانم‌ها بيشتر از اين‌ها مي‌بود. ولي متاسفانه فرهنگ شرقي و مخصوصاً ما كردها، در اين زمينه‌ها، بسيار پايين است.

سؤال: در ميان مسئولان كردستان، كسي هست كه عضو حزب شما باشد؟ يا با شما رفاقت داشته باشد؟
جواب: بله، خيلي زياد اند. وقتي كه دولت محلي به ما مجوز داد، هيچكدام از آنان، مخالفتي با ما نكردند. ولي عضو رسمي، بايد شناسايي شوند و كارت شناسايي دريافت دارند، هنوز اين كار صورت نگرفته است.

سؤال: اصطلاح و يا نام فاميل اعضاي حزب شما، چيست؟
جواب: برادر بزرگ. مردم مي‌گويند رفيق، دوست، برادر جان. ولي ما مي‌گوييم برادر بزرگ.

سؤال: نظر شما درباره كساني كه به ديگران فحش مي‌دهند و آن‌ها را مانند خر قلمداد مي‌كنند، چيست؟
جواب: خيلي‌ها فكر مي‌كنند كه خر حيوان ابلهي است. ولي در حقيقت گاوها و بوقلمون‌ها هستند از همه كم‌عقل‌ترند. لطفاً به آدم‌هاي بي‌شعور و ابله، نگوييد خر.

خرها غير از كنار جاده، از راه ديگري عبور نمي‌كنند. ولي رانندگاني هستند كه عمداً اين كار را مي‌كنند و يا وسط جاده، توقف مي‌كنند. پس به راستي خرها از آنان باشعورتر و محترم تر نيستند؟

سؤال: نظرتان درباره خرهايي كه مرتباً در جاده‌هاي خارج از شهر، از بين مي‌روند، چيست؟
جواب: بيشتر افرادي كه اين حيوانات را مي‌كشند، رانندگان كاميون‌ها هستند. بنده شعري در همين زمينه سروده‌ام كه: الهي كاميون‌هايتان واژگون شوند، خانواده‌تان، به شيون بيفتند و.... تا آخر. مسلماني به عادت و رفتار است، نه به عبادت. اين‌ها افرادي هستند كه به هيچ چيز و هيچ كس رحم نمي‌كنند. كردها اصطلاحي دارند كه مي‌گويد: نان براي خودم. جو براي خرم. ولي افرادي هستند كه مي‌گويند نان و جو ـ هر دو ـ براي من.

من، نمي‌دانم گناه اين خرهاي بيچاره چيست؟ من مطمئنم كه اگر صدام و خري را در كنار هم بنشانند، اين آدم‌ها، خر را مي‌كشند و صدام را آزاد مي‌كنند. بنده ده‌ها اطلاعيه در اين باره چاپ و منتشر كرده‌ام.

سؤال: آيا درصدد هستيد دفتر كار خود را در سليمانيه افتتاح كنيد؟
جواب: ما در شهر سليمانيه «خان» تشكيل مي‌دهيم. طويله و آخور هم مي‌بنديم. ولي «خان» از بزرگترين مراكز ما است. در مركز استان‌ها طويله تشكيل مي‌دهيم و در شهرك‌ها هم آخور. قرار است اعتباري به ما داده شود و يك اتومبيل هم در اختيارمان بگذارند.

سؤال: رابطه شما با قاطر و اسب چگونه است؟
جواب: اين‌ها، همه از يك طايفه و جنس‌اند. از يك خانواده‌اند. قاطر فرزند خر است، اسب و ماديان با قاطر خواهر و برادرند. يعني، خر پدر خوانده آنان است. يعني افتخار و عزت فقط براي برادر بزرگ است. يعني ابوصابر، نقش اصلي را بر عهده دارد.

ما، اعضايي به نام اسب هم داريم. من به ثروتمندان مي‌گويم، شما اسب هستيد ولي فقرا خرند. بنابر فلسفه خودم، به آنان عناوين متناسب مي‌دهم و به آنان جفتك مي‌اندازم.

سؤال: آيا مي‌خواهيد در انتخابات آينده كردستان، شركت كنيد؟ يعني خود را براي پارلمان كردستان كانديدا كنيد؟
جواب: اين، آرزوي من است. اميدوارم بتوانم خود را ثبت نام كنم. بنده خودم را به عنوان يك نره خر و برادر بزرگ جفتك‌انداز به نام عمر كلول، كانديدا مي‌كنم. مطمئنم راي خواهم آورد، در انتخابات شهرداري‌ها – هر چند انصراف دادم- ولي آراي زيادي كسب كردم.

سؤال: آيا در جريان انفال و بمباران شيميايي، خرهاي زيادي كشته شدند؟
جواب: بله، خرهاي زيادي از بين رفتند. در منطقه كاني قادر، 6 هليكوپتر در تاريخ 15 / 3 / 1998 به خرها تير اندازي كردند و هشتاد راس از آن‌ها را ژنوسايد كردند. ما، اين روز را به عنوان روز عزاداري گرو همان، اعلام كرده و در نظر گرفته ايم. يعني، يك روز قبل از بمباران شيميايي حلبچه.

سؤال: شما، به برادري ميان اعراب و كردها، چگونه نگاه مي‌كنيد؟
جواب: اسلام مي‌گويد كردها و عرب‌ها برادر همديگرند. ولي من چنين اعتقادي ندارم. در ميان اعراب، افراد بدي وجود دارند. خوب، خوب و بد، همه جا هست. اما به عنوان يك قدرت، بي وفا و نمك نشناس اند. تا حال، فارس‌ها، عرب‌ها و ترك‌ها، همگي داراي دولت خود هستند، ولي اگر من چنين خواسته اي داشته باشم، از نظر آنان كفر گفته ام. بنابراين، بنده به آنان جفتك مي‌اندازم و ما هم حق داريم، دولت و كشور خود را داشته باشيم.

سؤال: استقلال كردستان، از نظر شما به چه مفهومي‌است؟
جواب: آرزوي من، وجود يك كردستان مستقل است. اميدوارم كه كردستان مهد و جايگاه نره خرهاي خوب بشود. من، كلمه شير را به كار نمي‌برم، چون شير حيواني درنده است. من از پدران و مادران خواهش مي‌كنم كه اسم فرزندان خود را شيرزاد يا شير كوه نگذارند، بلكه نام‌هاي خرزاد و خركوه را روي فرزندان خود بگذارند.
شما ديده ايد كه شير چه بلايي به سر ساير حيوانات مي‌آورد، ولي خر، حيواني بي آزار است و براي ما بار بري مي‌كند. شيرها مردم را مي‌كشند و از بين مي‌برند.

سؤال: شما به قانون اساسي جديد عراق، چگونه نگاه مي‌كنيد؟
جواب: من اميدوارم كه در اين قانون و ماده شماره 11 به نحو مطلوب اجرا شود، چونكه اين ماده قانوني نه تنها از حقوق خران بلكه از حقوق تمام جانوران و پرندگان دفاع مي‌كند. اميدوارم اين ماده قانوني، همچنان پابرجا بماند.

سؤال: بطور كلي، روابطتان با ساير احزاب چگونه است؟
جواب: فقط با اتحاديه ميهني روابط حسنه داريم. احزاب ديگر به ما نزديك نمي‌شوند. چون، ما هم دوستدار بهار و سبزه هستيم.

سؤال: شما پرچم هم داريد؟ اگر داريد، چه رنگي است.
جواب: به رنگ خاكستري است. نعل خري در آن ترسيم شده و يك خر هم در وسط آن قرار گرفته است با ميخ روي آن نوشته شده است: صلح، كار، حيوان، جنگل. اين شعار ما است. ما صلح طلبيم، مانند خر كار مي‌كنيم و با تمام حيوانات با عطوفت رفتار مي‌كنيم. از جنگل‌ها محافظت مي‌كنيم و از تمام پرندگان مانند كبك و غيره، محافظت خواهيم كرد.

سؤال: شما چه پيامي‌داريد؟
جواب: من آرزو دارم مانند خر عرعر كنم، اميدوارم بتوانيم خرها را از اذيت و آزار كودكان نجات دهم. خرها كمك زيادي به كردها كرده اند، ولي كردها، بي وفا و نمك نشناس اند و اين همه زحمت خرها را از ياد برده اند. آنان دروغ و دزدي و برادر كشي را ياد گرفته اند.

هيچكس در كردستان، زبان مرا نمي‌فهمد. ولي از وزارت كشور و مردم شرافتمند سليمانيه خيلي تشكر مي‌كنم. از تلويزيون «كرد سات» هم خيلي گلايه دارم. چون، هنوز با بنده مصاحبه اي به عمل نياورده اند. اگر اجازه دهند بنده از طريق آن تلويزيون، چند بار عرعر كنم و جفتك بياندازم، مطمئنم كه از سراسر دنيا به كمكم خواهند آمد.

سؤال: آيا كشوري وجود دارد كه گوشت خرها را بخورند؟
جواب: بله، دوستي دارم كه از خارج برگشته، مي‌گويد در انگلستان و استراليا، آن را مي‌خورند و غذاهاي لذيذي هم از آن درست مي‌كنند.
گوشتي كه حرام شمرده نشده. بنده – عمر كلول- اصلاً دوست ندارم كسي گوشت خر را بخورد. مردم مي‌توانند بجاي گوشت خر، گوشت گاو و گوسفند و بز بخورند. لازم است كه ما شرم و حياي گوسفند، وفاي سگ و قناعت خر را رعايت كنيم. اگر شما فقط يك لقمه نان به سگي بدهيد، تا آخر عمرش شما را فراموش نمي‌كند و آزاري هم نمي‌رساند. ولي متاسفانه آدمهايي هستند كه بارها، نان و نمك شما را مي‌خورند، اما به شما خيانت مي‌كنند.
بنابراين بنده، به دليل اين اعمال و رفتار مردم، مي‌خواهم مانند يك نره خر زندگي كنم.

سؤال: خانواده و زن و بچه‌هايت از اين كه شما اين زندگي را برگزيده‌ايد، ناراحت نيستند؟
جواب: خيلي به من انتقاد مي‌كنند و ناسزاهاي زيادي شنيده ام. در سال 2000 قطعه شعري سرودم و آن را براي اكثر افراد خانواده ام فرستادم.
من، كسي را ندارم دنيا، همه كس من است دست ندارم پاهاي من، دستان من‌اند چيزي ندارم، اما ثروتمندم پس در واقع بنده بي‌نيازم.

وقتي در كوچه و خيابان قدم مي‌زنم، مردم مرا مي‌بينند، اظهار لطف و محبت مي‌كنند، ولي بيشترِ ثروتمندان مرا دوست ندارند و كم لطفي مي‌كنند.

سؤال: آيا در مدرسه و در اماكن عمومي، زن و بچه‌هايت را مسخره نمي‌كنند؟
جواب: اوائل، بچه‌هايم از اين وضعيت من خيلي ناراضي بودند و مي‌گفتند: در مدرسه بچه‌ها ما را مسخره مي‌كنند و مي‌گويند پدرتان خر است. گاهي اوقات حتي خود مرا هم اذيت مي‌كردند.
عده‌اي از مردم به من مي‌گويند كه شما به خاطر پر كردن جيب‌هايت، اين دم و دستگاه را به راه انداخته‌اي. ولي من مي‌گويم اگر اين نظر را داشتم، مي‌توانستم راه خيانت و مزدوري را پيشه كنم. من راه خريت را انتخاب كردم، تا از دست استثمار و ظلم و ستم بعثي‌ها نجات پيدا كنم. ولي حالا، كردستان آزاد است و من هم مي‌توانم آزادانه عرعر بكنم. ولي چرا، گاوها همه چيز را بخورند، ولي چيزي گير خر نيايد. يعني خرها زحمت بكشند و گاوها محصول آن را بخورند.

شعار سابق ما اين بود: «با لگد زانوي گاو را مي‌شكنم» ولي شعار تازه ما اين است: «بايد خرها كار كنند و خرها بخورند».

http://vetiran.blogfa.com/post-266.aspx

بچه که بوديم، مي خواستيم همديگر را اذيت کنيم، وسط دفتر مشق همديگر مي نوشتيم: "فلاني خر است!" اصلاً هم به فکر اين نبوديم که خر چه موجود پرکار و نجيب و بي آزاري است. امروز سايت عکس هاي علي خليق را ديدم و هم از عکسها و هم از توضيحاتش کنار عکس ها لذت بردم. در بين عکسهاي علي، عکس زير توجهم را جلب کرد.

گروهي مرد جوان انگار به همان رسم کودکي، مي خواهند بگويند" آمريکا خر است"، يک حيوان بي زبان را با رنگهاي احتمالاً مضر براي حيوان رنگ کرده اند و به گردنش زنجير بسته اند و دارند راهش مي برند. خب اين هم شيوه ايست از اعتراض به سياست هاي سران امريکا. اما چيزي که شايد اين رنگرزان خر نمي دانند، اين است که يک عده از امريکايي ها خودشان اين را با جان و دل پذيرفته اند و لوگوي نيمه رسميشان هم خر است! بله... حزب دموکرات امريکا سمبلش خر است که معمولاً پرچم امريکا هم پوشيده. (شايد هم رنگرزان خر در ايران اين را مي دانند و نماينده دموکراتهاي امريکا در ايرانند!)

چرا خر؟ از قرار معلوم، وقتي اندرو جکسون در انتخابات سال 1828 با شعارهاي پوپوليستي اش حرص مخالفانش را در آورده بود، به او لقب "خر" دادند. او هم در کمپين هايش براي اينکه بگويد لجباز است، از همان سمبل خر استفاده مي کرد. بعدها هم يک کارتونيست به نام توماس نست در سال 1870 در هفته نامه هارپر يک خر را در حال جفتک زدن کشيد که آن کارتون به تدريج باعث شد که خر به عنوان سمبل دموکراتها معروف شود. دموکرات ها اين خر را دوست داشتني، فروتن، باهوش و شجاع مي دانند. حزب جمهوريخواه هم سمبلش فيل است (من که به فيل علاقه دارم و از جمهوريخواه ها شديداً بدم مي آيد، وقتي سمبل اينها را مي بينم کلي حرص مي خورم! ) جمهوريخواه ها خر دموکرات را مسخره و لجباز مي دانند. راستي حرف از "مسخره بودن" آمد، اين ويديوي صحبت کردن رهبر گرامي حزب فيل ها را ببينيد (اگر اسمش را بشودصحبت کردن گذاشت!).... صد رحمت به خر؟

گويي که خران تنها در يک ملک به مقامات حکومتي نرسيده اند... اين شعر ميرزاده عشقي را هم بخوانيد تا ببينيد که در ايران هم چنين ماجرايي بوده... البته واضح و مبرهن است که خراني که مرحوم عشقي مي گفته با خرهاي آمريکا خيلي فرق مي کرده اند. اولي عرعر مي کرده و دومي هي ها!

دردا و حسرتا که جهان شد به کام خر / زد چرخ سفله، سکه ي دولت به نام خر!
افکنده است سايه، هما بر سر خران / افتاده است طايردولت به دام خر!
خرها تمام محترمند اندرين ديار / بايد نمود از دل و جان احترام خر!
خرها وکيل ملت و ارکان دولتند / بنگر که بر چه پايه رسيده مقام خر!
هنگامه اي به پاست به هر کنج مملکت / از فتنه ي خواص پليد و عوام خر!
روزي که جلسه ي وزرا منعقد شود / دربار چون طويله شود ز ازدحام خر!
چون نسبت وزير به خر ظلم بر خر است / انصاف نيست کاستن از احترام خر!

http://farangeopolis.blogspot.com/2005/10/blog-post_12.html

عضويت در حزب خران ايران

هرکسي که حداقل يک سند خريت رو کند مي‌تواند بدون قيد و شرط عضو اين حزب شود!
http://www.mypardis.com/Public/hezbekharan/